ممدم



خب چند تا قانون بذاریم. لحن نوشتار رسمی باشه یا نه؟ سخته ولی باشه.

دومین قانون اینکه من مخاطبی در این وبلاگ ندارم پس این نوشتار خطاب به کسی نیست.

شاید اولین بار دوازده یا سیزده ساله بودم که تلاش کردم یک بلاگ بسازم. آن روزها با تلفن همراه ساده ای که داشتم در بلاگر یک وبلاگ ساختم. لحظه ای که موفق شدم اولین رد پایم را در اینترنت ثبت کنم خوب بیاد دارم. شب عروسی یا ختنه سوران اقوام مادر بزرگم بود. در حیاط خانه همسایه شان نشسته بودیم، در همان لحظه ها بود که پسر نوجوان خوش سیمایی در میان لب ها گاز گرفته و گونه های از مستی قرمز شده میهمان ها می رقصید. البته یکی از همان لب های گاز گرفته هم ازان من بود.

دومین بار را واضح تر بیاد دارم یک وبلاگ روی بلاگفا ساخته بودم و دامنه tmd411.ir را روی آن پارک کرده بود. سال خوبی برایم نبود و به یاد دارم چرا! در حق خودم بی انصاف نباشم سال تجربه ها بود. سال آشنایی با دنیایی از ناشناخته ها درمورد خودم و آدم های اطرافم. همانطور که t آدرس بلاگم نشان می‌دادٰ سال تنهایی هم بود.

حساب وبلاگ ها و سایت های بعدی از دستم خارج است، chehre.info از میانشان شاید به یاد ماندنی تر باشد، یک مدت وبلاگ خبری انتخابات مجلس شهرمان شد و هزار اتفاق در آن افتاده. خیلی گنگ به یاد دارم اما دلیل اصلی انتخاب این اسم چیزی مربوط به تاریخ نگاری بود.

نکته مهمی که در میان این خطوط گم می شود این است که من چیزی برای نوشتن نداشتم. حداقل چیزی از خودم نداشتم، داشتم یک پدیده بیرونی را انعکاس می دادم که همان هم نصفه و نیمه بود.

حالا اما می خواهم از خودم بنویسم. از روزگاری که گذشت، روزگاری که می گذرد و تصورم از آنچه خواهد آمد.

حسرتم این خواهد بود که روزی جرات آن را بیابم که یکی همه آنچه در ذهنم می گذرد را بنویسم و دیگری از اینکه دیگران بفهمند این دیوانه کیست نترسم.

قانون سوم از ترین، فقط، همیشه و هیچگاه استفاده نکن.


آخرین مطالب

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها